همانگونه كه اصل كسب دانشو معرفت و سير مراتب بالاي علمي و معرفتي در قيد جنس و نژاد خاصي نيست، قرآن پژوهي نيز در انحصار يك جنس، نژاد و طبقهاي نميباشد. در طول تاريخ اسلام، در جمع قرآن پژوهان شاهد حضور زنان برجستهاي ـ همچون مردان ـ بودهايم. لكن متاسفانه كمتر نام و تلاش آنها مورد توجه قرار گرفته است.
حضرت فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ دختر گرامي رسول خدا(ص) ، از سالهاي نخست بعثت و تا پايان عمر شريف آن حضرت در محضر پدر بزرگوارش بود و همواره از آن حضرت كسب فيض ميكرد. حتي آن هنگامي كه خود در محضر پيامبر(ص) نبود، ا ز زبان همسر بزرگوارش علي (ع) و يا فرزندانش حسن و حسين(ع)، آخرين آيات نازل شده بر پيامبر(ص) و سخنان آن حضرت را ميشنيد و به حافظه ميسپرد. دانشمندان شيعه و اهل سنت همه اتفاق نظر دارند بر اينكه زهرا(س) يكي از زنان محدثه و آشناي به احكام، معارف، تفسير و فهم قرآن بوده است.
در شرح زندگي امام مجتبي(ع)، ماجرايي نقل ميشود كه حكايت از جستجوگري حضرت زهرا(س) برفراگيري دانشقرآن و فهم بيشتر دارد.
حضرت علي(ع) وارد منزل شد، در كمال تعجب مشاهده كرد كه زهرا(س) آخرين آيات نازل شده بر پيامبر (ص) را زمزمه ميكند، در حاليكه زهرا(س) در منزل بوده است. حضرت پرسيد:چگونه از اين آيات اطلاع يافتهايد؟
پاسخ داد: فرزندمان حسن(ع) هر روز برايم آخرين آيات نازل شده و يا سخنان پدرم را بيان ميكند. پدر مشتاق شنيدن آيات قرآن و سخنان پيامبر(ص) از زبان فرزندش شد. روز بعد در خانه پنهان شد. حسن(ع) طبق روال هر روز وارد منزل شد و آيات را براي مادر خواند؛ اما امروز مرتب دچار لكنت زبان ميشد. رو كرد به مادرش و گفت: مادر امروز زبانم به لكنت افتاده،مثل آن است كه در محضر آقا و بزرگ خودم(پدرم يا پدربزرگم) سخن ميگويم. امام از پشت پرده خارج شد و فرزند را در آغوش كشيد.
اين ماجرا دقت و پيگيري زهراي مرضيه(س) را در كسب معارف قرآني نشان ميدهد. بدون شك ميتوان زهرا(س) را اولين بانوي قرآن پژوه ناميد؛ زيرا ساير بانوان،هيچيك به اندازه زهرا(س) در تفسير، تبيين و استدلال به آيات قرآن، احاطه نداشته و كار نكردهاند. فرمايشات گرانبهاي آن حضرت پر است از استدلال به آيات.براي نمونه قسمتي از خطبه حضرت زهرا(س) در برابر مردم مدينه ـ از مهاجرو انصار ـ كه در مسجد پيامبر(ص) ايراد فرمود، مورد بررسي قرار ميدهيم. اين خطبه اگر چه تمامي مطالبش برگرفته از آيات وحي الهي است، لكن استدلال و استشهاد به آيات قرآن به صورت صريح ، در بيست و شش مورد آمده است. اين رقم بهرهگيري از آيات قرآن در يك سخنراني (حدوداً نيم ساعته) نشانگر تسلط، شناخت و ژرفنگري و توان استنباط گوينده است. در اين خطبه حضرت از سه روش «استدلال، پند و موعظه نيكو و جدال احسن» براي بيان حقايق، راهنمايي مردم و رسوا سازي تحريفگران بهره ميگيرد.آن حضرت در اين خطبه نخست به توصيف قرآن، جايگاه و نقش آن در زندگي انسانها پرداخته و ميفرمايد: «خدواند را در بين شما مردم پيماني است كه آن را نزد شما گذارده است و بازماندهاي كه به خلافت ونيابت خود برگزيده است و آن كتاب ناطق و گوياي الهي است.قرآن ، كتاب راستين و نور درخشان و چراغ تابناك و روشنگر است. كتابي كه ديدگاههايش روشن و مستدل، اسرارش آشكار و ظواهرش درخشان و پيروانش مورد غبطهي ديگران …
اين نگاه محققانه و معرفت ژرف انديشانه به قرآن، حكايت از آگاهي، تسلط و شناخت بالاي آن حضرت به عمق و ژرفاي قرآن دارد. تاكسي شناخت عميق از قرآن نداشته باشد، نميتواند اينگونه به توصيف زوايا و جنبههاي گوناگون قرآن بپردازد.
حضرت زهرا(س) با استفاده از فن«جدال احسن»يا مناظرهاي كه برگرفته از دستور قرآن به پيامبر بزرگوار(ص) است،«ادع الي سبيل ربّك باالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم با التي هي احسن؛ فراخوان به راه پروردگار به حكمت و پند نيكو و جدا ل كن با آنان با جدال احسن». (سورهي نحل،آيهي125)، با ابي بكر و حاميانش، در برابر اصحاب پيامبر (ص) از مهاجر و انصار، مجادله و استدلال ميكند، آن هم با استفاده از آيات قرآن. زيرا آنها با شعار«حسبنا كتاب اللّه» وارد مبارزه شده بودند و به اصطلاح خود را پايبند به اصول و ارزشها نشان ميدادند! يكي از موارد بحث در اين خطبه، بحث فدك است. ابوبكر و حاميانش با چنگ زدن و استدلال به يك حديث مجهول«ما گروه پيامبران، چيزي به ارث نميگذريم، آنچه از ما باقي بماند صدقه است»، فدك را از حضرت زهرا(س) گرفتند. حضرت پس از پيمودن همه راهها و ارايه شهود و مدارك و عدم پذيرش آنها از سوي خليفه، در مسجد پيامبر به جدال با خليفه روي آورد. آن حضرت با احاطه كامل استدلال و استنباط از كتاب خدا، چنان محكم به استدلال پرداخت كه همگان را مبهوت ساخت. اهل فن ميدانند كه استدلال و استنباط از كتاب خدا تا آن روز اختصاص به رسول خدا (ص) داشت. در زمان حيات آن حضرت كسي به خود جرأت نميداد وارد مقوله استنباط شود، مگر آنان كه حضرت خود به آنها اجازه ميداد. اينك رسول خدا (ص) از دنيا رفته است. همه افراد جامعه به متن كتاب و سيرهي پيامبر(ص)، به عنوان منابع اصلي احكام و دستورات توجه دارند. دخت گرامي پيامبر(ص) باب استنباط صحيح از كتاب خدا و سيره پيامبر را ميگشايد و راه كژ فهمي و انحراف را، كه عدهاي به نام دين ميخواهند بر جامعه تحميل كنند، ميبندد. حضرت در موضوع فدك و بحث ارث چنين ميفرمايد:
«اي مسلمانان آيا من نسبت به گرفتن ارث خود بايد مغلوب شوم؟ اي پسر ابي قحافه! آيا در كتاب خدا آمده است كه تو از پدرت ارث ميبري و من از پدرم ارث نميبرم؟!
تو مطلبي ناروا و سخني نامناسب گفتهاي! آيا عمداً كتاب خدا را كنار گذاشته و پشت سرتان انداختهايد؟ آنجا كه خداوند ميفرمايد:«و ورث سليمان داوود؛سليمان از داوود ارث برد». (سورهي نمل، آيهي16) و آنجا كه خداوند داستان يحيي بن زكريا را بازگو مي كند ، ميفرمايد:«فهب لي من لدنك وليا .يرثني و يرث من آل يعقوب ...؛ پروردگارا! از سوي خودت جانشيني مرا ببخش كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد».(سورهي مريم، آيات5و6) و خداوند در قرآن فرمود:«واولوا الارحام بعضهم اولي ببعض في كتاب اللّه؛ خويشاوندان برخي نسبت به برخي ديگر در كتاب خدا برتر و مقدم ميباشند».(سورهي انفال، آيهي75) و همچنين فرمود:«يوصيكم اللّه في اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين؛ خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش ميكند كه پسر دو برابر دختر سهم ببرد».(سورهي نساء، آيهي6) و فرموده است:«ان ترك خيراً الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف حقّا علي المتّقين؛اگر مالي را از خود برجاي گذاشت، براي پدر و مادر و خويشاوندان، به گونه شناخته شده (قانون ارث) وصيت كند، اين امر براي پرهيزكاران كاري درست و شايسته است»(سورهي بقره، آيهي180) حال با اين آيات واضح و استدلالهاي روشن…شما پنداشتهايد كه من بهرهاي نداشته و از پدرم ارث نميبرم؟و هيچ رابطه و پيوندي بين ما نيست؟!»
اين استدلال حضرت زهرا(س) از قويترين استدلالهاست؛ زيرا اگر آنها بگويند:چون فرزند پيغمبر هستي ارث نميبري، زيرا پيامبران ارث باقي نميگذارند! با آيات صريح قرآن كه سليمان از داوود ارث برده است و زكريا از خداوند وارث ميخواهد و… مخالفت كردهاند! اگر بگويند: چوت دختري ارث نميبري بازهم با صريح آيه قرآن كه دختر نصف پسر ارث ميبرد، مخالف است! اگر بگويند: پدرت چون پيامبر است، حق وصيت و ارث دادن ندارد، باز هم با صريح آيه قرآن مخالفت كردهاند كه ميفرمايد: «وصيت كنيد در اموالتان و پيامبر هم اولين مخاطب قرآن است و استثنا هم نشده است».
به همين جهت، حضرت زهرا(س) در ادامه ميفرمايد:«آيا خداوند اختصاصاً براي شما آيهاي فرستاده كه پدرم را از آن (قانون كلي ارث) استثنا كرده باشد؟ يا معتقديد كه من و پدرم اهل ملّت واحدي نيستيم (و از دو مليت و آئين هسيتم)؟! يا شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن از پدرم و علي داناتر ميدانيد؟!»
اينكه زهرا(س) نفرمود: «از پدر، پسر عمو و خودم» براي پيشگيري از هر گونه خودستايي است و گرنه همگان ميدانستند كه آن حضرت هم همانند پدر و پسر عمويش علي(ع) به كتاب خدا و عام وخاصش ومطلق و مقيدش آشنا است كه همين سخنان گوياي اين واقعيت است و اين ابوبكر است كه در همان مجلس خطاب به زهرا(س) اعتراف به دانش و تسلط حضرتش به كتاب خدا ميكند و چنين ميگويد:«خداوند و رسولش راست گفتهاند و دختر پيامبر نيز درست ميگويد. اي دختر پيامبر!(ص) تو معدن حكمت و جايگاه هدايت و رحمت و ركن دين و سرچشمه برهان و دليل ميباشي. حق گويي تو را بعيد نميشمرم و سخنانت را ناروا نميدانم اينك اين مسلمانان هستند كه ميتوانند بين من و تو داوري كنند، آنچه را كه من بر عهده گرفتهام، اينان برگردنم انداختهاند و به اتفاق و هماهنگي ايشان آنچه را به دست گرفتهام عهدهدار گشتهام.»
آنگاه حضرت زهرا(س) رو به جمعيت ميكند و ميفرمايد:«اي مردمي كه شتابان به گفتهي باطل روي آوردهايد! كار زشت و زيانبار را با ديدهي اغماض نگريسته و آن را پذيرفتهايد آيا در كتاب خدا انديشه نميكنيد:«افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها؛ آيا بر دلهايتان قفل زده شده است».(سورهي محمد، آيهي24) چه بد موضع گرفتهايد و به بد چيزي اشاره كردهايد و به معاوضه نامناسب و بدي رضا دادهايد. به خدا سوگند!هنگامي كه پردهها به يك سوي زده شود، بارش را سنگين و پيامدش را خطرناك خواهيد يافت و ضرر و زيان به دنبال خواهد داشت.«و خسر هنالك المبطلون».(سورهي غافر، آيهي78)
1. بحارالانوار، جلد8ص114ـ چاپ كمپاني ـ شرح خطبه حضرت زهرا(س)، آيت اللّه العظمي منتظري ـ نشر بلاغت قم.